به گزارش شهرآرانیوز ولایت هرات هنوز هم میلرزد؛ چه درپی پسلرزههای زلزله ششریشتری دیروز و چه قلب بازماندگان زلزلهای که هشت روز پیش، نزدیک به ۲ هزارو ۴۰۰ تن از نزدیکانشان را از دست دادند؛ البته مردم ایران و حمایتهای مادی و معنویشان، تسکین بخش قلبهای دردمند آنها خواهد بود؛ چنانکه ۵۶ امدادرسان جمعیت هلالاحمر ایران، خود را از چهار استان خراسان رضوی، شمالی و جنوبی و تهران به هرات رساندند. از این تعداد، اما ۲۲نفر، از اعضای جمعیت هلالاحمر خراسانرضوی بودند که در ادامه با دوتن از آنها درباره آنچه در سه روز امدادرسانی در زلزله هرات گذشت، به گفتگو نشستهایم.
امدادگران هلالاحمر سه روز پس از زلزله سهمگین هرات افغانستان برای امدادرسانی به این شهر میرسند. محمد شیبانی، معاون و مسئول امداد جمعیت هلالاحمر شهرستان مشهد، در اینباره میگوید: «ما درست یک ساعت پس از زلزله هرات، برای حضور در افغانستان، اعلام آمادگی کردیم، اما هماهنگی بین سفارتها زمان برد و سومین روز بعد از زلزله، در هرات بودیم، درحالیکه آنها زودتر از اینها انتظار ما را میکشیدند؛ البته دریافتیم که مردم شهرها و روستاهای افغانستان بعد از زلزله بهسرعت دست به کار شده و با پای پیاده یا با قاطر و الاغ، خود را به مناطق زلزلهزده رسانده بودهاند. آواربرداریها را انجام داده و اجساد را خارج کرده بودند.»
وی اضافه میکند: «با گذر از هنگ مرزی تایباد، طالبان منتظر ورود ما بودند و بیشتر از بیست دقیقه، ما را در مرز نگه نداشتند و خیلی زود، حرکت ما بهسمت هرات شروع شد و پس از یکساعتونیم به این شهر رسیدیم.»
او این نکته را هم اضافه میکند که در تمام مسیرها، از اسکورت خودروی طالبان بهره بردهاند و ازطرفی آنها به نیروهای جمعیت هلالاحمر کشورمان، احترام میگذاشتهاند و مسیرها را برای حرکت خودروهای امدادی جمعیت هلالاحمر باز میکردند.
تیم پنجاهوششنفره امدادگران کشورمان در هرات، در عمارت «باغ اسلامی» مستقر میشوند و پس از پذیرایی درخورتوجه، با رئیس جمعیت هلالاحمر هرات و والی این شهر، دیدار میکنند و از وضعیت روستاهای زلزلهزده و میزان خرابیها مطلع میشوند و همینجاست که تقسیمبندی برای حضور تیمهای امداد در مناطق مختلف زلزلهزده انجام میشود.
وی میگوید: انتظار نداشتیم جمعیت هلالاحمر هرات، اینقدر خوب و سریع وارد عمل شده باشد. بدینصورت که از هر شهرستان نزدیک به روستاها، تیمهای هلالاحمر برای امدادرسانی، راهی مناطق شده بودند؛ گرچه آنها در آواربرداری مهارتی نداشتند.
این امدادگر چهلودوساله اضافه میکند: هرات دو جاده دارد که یکی بهسمت مرز دوغارون و جادهای دیگر هم بهسمت ترکمنستان میرسد. مسیری مثلثشکل که زلزله، بین این دو منطقه رخ داده بود و تیم ما صبح زود از هرات، راهی روستاهای زلزلهزده در این مسیر شد؛ البته خبری از جاده نبود و مسیر روستاها، کورهراههایی بود که بهدلیل حرکت خودروها، راهی بهوجود آمده بود، طوریکه درصورت بودن جاده آسفالت، مسیر پانزدهدقیقهای برای رسیدن از یک روستا به روستای دیگر، نزدیک به دو ساعت طول میکشید. در این بین، طالبان بلد راهمان شده بودند و همچنان خودروی ما را اسکورت میکردند و امکانات لازم مانند لودر را دراختیارمان گذاشته بودند.
تیم امداد و نجات ایران در روز اول عملیات، وارد روستای نایبرفیع شده بود؛ روستای بزرگی با چهارصد خانوار که میزان تخریب و فوتیهایش هم زیاد بوده است. معاون و مسئول امداد جمعیت هلالاحمر شهرستان مشهد میگوید: جمعیت این روستا ۱۸۰۰ نفر بوده است، اما در زلزله، بیشتر از ششصد تن جانشان را از دست دادند.
شیبانی اضافه میکند: «وقتی ما به این روستا رسیدیم، نزدیک به چهارصد تا پانصد نفر از اهالی روستاهای اطراف برای کندن قبر و کمک برای تدفین اموات به نایبرفیع آمده بودند. خاطرم هست آنجا مردی گلهدار از اهالی روستا میگفت وقتی پس از زلزله به روستا رسیدم، از خانوادهام خبری نبود و من نه میدانستم، آنها زنده هستند نه میدانستم که فوت کردهاند.»
او درباره تلفات سنگین زلزله هرات به موضوع مهمی اشاره میکند و میگوید: «دقایقی قبل از زلزله سهمگین روز شنبه، گردوخاک شدیدی به هوا بلند شد و مردم برای فرار از این وضعیت، مجبور به پناه بردن به خانههایشان شدند. چیزی نگذشت که زلزله ۳/۶ ریشتری به وقوع پیوست و خانههای خشتوگلی روی سرشان آوار شد و از بین رفتند. اما بهجز این، امکان زنده ماندن افراد زیر آوارِ خشت و گل بسیار کم است؛ چون افراد با گذشت دوسه ساعت، از شدت گردوخاک، خفه میشوند و راهی برای تنفس وجود ندارد. برخلاف ریزش آوار بتنی که معمولا راه تنفسی، مابین بتنها باقی میماند و افراد تا ۷۲ ساعت هم زنده از زیر آوار بیرون آمدهاند.»
این مقام مسئول در جمعیت هلالاحمر شهرستان مشهد به این نکته هم اشاره میکند که زلزلهزدگان افغانستانی، آدمهای بسیار قانعی بودند و برای گرفتن اقلام، عجله و شتابی به خرج نمیدادند. همچنین بسیار قدردان و سپاسگزار خدمات ما بودند و میگفتند شما ایرانیها همیشه به مردم کشور ما کمک کرده و پناهمان دادهاید و پشت ما را خالی نگذاشته اید. الان هم هیچ کشوری بهجز شما برای کمک نیامده است.
شیبانی ادامه میدهد: «روز اول، پس از عملیات جستوجو و نجات، شب به هرات برگشتیم و روز دوم به توزیع اقلام غذایی گذشت؛ اقلامی مثل چادر، پتو، لباس گرم و بستههای خوراکی که تا ۷۲ ساعت امکان استفاده از آنها میسر بود.» او به این موضوع هم اشاره میکند که در همه این دو روز، رئیس جمعیت هلالاحمر هرات، آنها را همراهی و برای توزیع اقلام، آمار جمعآوری میکرده است و درهرصورت عملکرد طالبان و جمعیت هلالاحمر آنها در امدادرسانی به زلزلهزدگان، پذیرفتنی و خارج از انتظار آنها بوده است.
داریوش سلمان، از اعضای تیم واکنش سریع جمعیت هلالاحمر استان خراسانرضوی که از سال ۸۴ بهعنوان داوطلب تا همین امروز در این سازمان مشغول به کار است، دیگر امدادرسان زلزله هرات بوده است. او میگوید: یکی از معضلات مهم ما در این عملیات، توجیه افراد محلی برای چگونگی امدادرسانی بود. تعداد آنها کم بود و آموزش خاصی ندیده بودند؛ بهویژه برای آواربرداری به آنها تأکید میکردیم که نباید روی آوار بروند که اگر فردی زیر آوار باشد، با این کار، حفرههای تنفسیاش بسته میشود. همچنین میگفتیم آواربرداری را باید از بالا به پایین انجام دهند که در غیر اینصورت، امکان ریزش تمام آوار وجود دارد.
۶ قلاده سگ زندهیاب و سه دستگاه رسکیو (دستگاه الکترونیکی زندهیاب) همراه تیم امدادگران ایران بوده است که البته بیشتر برای دلگرمی مردم زلزلهزده از آنها استفاده میشود. سلمان در اینباره توضیح میدهد: ازآنجاکه جمعیت هلالاحمر افغانستان به کمک اهالی شهر و روستاهای مناطق مختلف هرات، خیلی زود کار آواربرداری و خروج اجساد را به سرانجام رساندند، میتوان گفت جسدی زیر آوار باقی نمانده بود، فقط بچههای خراسانجنوبی، جنازه یک کودک را از زیر آوار بیرون کشیدند.
او که امدادگر زلزله ترکیه هم بوده است، میگوید: در یک نمونه ردیابی با دستگاه، امواجی روی مانیتورینگ دیده شد که موجود زندهای را در عمق یکمتری نشان میداد. بلافاصله آواربرداری انجام شد، اما با مرغ نیمهجانی روبهرو شدیم که حیوان بختبرگشته پس از خروج از آوار، زیر لودر رفت.
سلمان بیستوهفتساله به ماجرای جالب دیگری هم اشاره و تعریف میکند: دختربچهای تمام اعضای خانوادهاش را از دست داده بود و بهشدت گریه میکرد. برای اینکه آرامش کنیم، یکی از سگهای زندهیاب همراهمان به نام «کارِن» را که سگی بسیار مهربان است، برای سرگرم کردن این کودک، به بازی با او مشغول کردیم. بعد هم دختربچه را به یک خانواده سپردیم.
این امدادگر جوان میگوید:ما آنجا اصلا احساس غربت نمیکردیم و بهدلیل همزبانی، حرف هم را میفهمیدیم. اصلا فکر میکردیم در گلشهر مشهد راه میرویم. آنها میگفتند همه ایران را گشتیم و نام شهرهای ما را میدانستند. ولی ما ایرانیها احتمالا تا شهر هرات بیشتر نرفتهایم. چون همیشه اخبار ناامنی و بحث امنیت مطرح بوده است، حتی آنها از ما میپرسیدند بچه کجایی و شهرهای ایران را بهخوبی میشناختند و خیلیها اینجا خانه داشتند.» کار امدادگران خراسانی پس از سه روز در هرات به پایان رسید، اما امدادگران اعلام کردند که هماکنون نیز آمادگی دارند بلافاصله خود را به کشور همسایه برسانند و امدادگری کنند؛ چون امدادگری، جغرافیا و ملیت نمیشناسد و یک امر انساندوستانه است.